تلخ و شیرین
تلخ کردن زندگیمان برای کسی که در دوری ما شیرین ترین لحظات
زندگیش را سپری میکند.
تلخ کردن زندگیمان برای کسی که در دوری ما شیرین ترین لحظات
زندگیش را سپری میکند.
نامردیست آن همه اشک را به یک چشمک فروختن!
آتش میگیرم!!!یعنی او نخواست که نشد؟!
با هم قدم میزنیم
با هم میخوابیم
دلم که میگیرد آغوشش را باز میکند
و بر گونه هایم بوسه میزند
اما نمیدانم دوستش دارم یا نه؟!
"تنهاییم را".....
آمده بودی......
دنیای عجیبی شده است . . .
برای دروغ هایمان ،
خدا را قسم میخوریم ،
و به حرف راست که میرسیم ؛
می شود جان تــو…
کسی که با رفتنش خوشبختی رو ازت می گیره
چه جوری می تونه بهت بگه
روزی هزار بار برات آرزوی خوشبختی می کنم
یاد گرفتم به خاطر کسی که دوستش دارم باید دروغ بگم.
یاد گرفتم هیچکس ارزش شکوندن غرورم رو نداره.
یاد گرفتم توی زندگی برای اون که بفهمم چقدر دوستم داره هر روز به یه بهانه ای دلشو بشکونم.
یاد گرفتم گریه ی هیچکس رو باور نکنم.
یاد گرفتم بهش هیچ وقت فرصت جبران ندم.
یاد گرفتم دم از عاشقی بزنم ولی اما از کجا بگم از کی بگم...
می خوام همین جا دلمو بشکونم خوردش کنم تا دیگه عاشق نشه.
تا دیگه کسی رو دوست نداشته باشه.
توی این زمونه کسی نباید احساس تورو بدونه وگرنه اون تورو می شکونه.
می خوام بشم همون آدم قبل کسی که از سنگ بود و دو رو برش دیواری از سکوت و بی تفاوتی...
می خوام تنها باشم...
یاد گرفتم حتی اگه عاشق شدم به رومم نیارم که اصلا کسی هست که من عاشقش شدم...
یاد گرفتم اگه کسی باهام نامهربونی کرد خیلی زود فراموشش کنم...
یاد گرفتم اگه کسی دلمو شکوند، من دل کسی رو نشکونم...
یاد گرفتم نذارم کسی اشکهامو ببینه...
یاد گرفتم نذارم کسی بفهمه تو دلم چی میگذره و بخواد برام دل بسوزونه...
یاد گرفتم تو این دنیا به جز خودمو خدام به کسی تکیه نکنم...
یاد گرفتم راز دلمو به هیچکس نگم بجاش رازدار خوبی باشم...
یاد گرفتم غرور کسی رو زیر پاهام له نکنم، نذارم کسی غرورمو بشکونه...
یاد گرفتم هیچ وقت التماس کسی نکنم جز همونی که بالا سرمه...
یاد گرفتم که برای رسیدن به هدفم دیگران رو بازیچه قرار ندم...
یاد گرفتم دوستی یک حادثه است و جدایی قانون...
یاد گرفتم هر گناهی که کردم ولی حرمت دل کسی رو نشکنم...
یاد گرفتم دنیا برام هرچی رقم زد قبول کنم و دم نزنم...
یاد گرفتم که همیشه همه ی اینا یادم باشه...
یاد گرفتم اینا همش درس های دنیاس...
آره دنیا به آدماش درس میده و بعضی وقتا این دنیا چه پست و زشته...
دلم در حسرت دیدار او ماند مرا چشم انتظار کوچه ها کرد
به من میگفت"تنهایی"غریب است ببین با غربتش با من چه ها کرد
تمام هستی ام بود و ندانست که در قلبم چه آشوبی به پا کرد
او هرگز شکستم را نفهمید اگرچه تا ته دنیا صدا کرد.
ولی چه سخته زنده باشی و فراموش بشی...!!!
پرسید:فرزندم پس آدمت کو؟
اشکهایم را پاک کردم و گفتم:در آغوش حوای دیگریست...
به چه می اندیشی؟تکاندن برف از روی شانه آدم برفی.....
هوای هوسی هم که شده سرکی میکشد و میگذرد...!
ولی اونقدر بزرگه که اونی که دلت میخواد رو هیچوقت نمیبینی.
مردم رو بخونی...!!
اونم کسیه که داغونت کرده...!!