سلام دوستان سایت موزیک و فیلم من
کامل شده برای دانلود به این سایت مراجعه کنید........
www.dasht-music.rozblog.com
♕آهنگستان♕
سلام دوستان سایت موزیک و فیلم من
کامل شده برای دانلود به این سایت مراجعه کنید........
www.dasht-music.rozblog.com
♕آهنگستان♕
عشق یعنی یک سلام و یک درود
عشق یعنی درد و محنت در درون
عشق یعنی یک تبلور یک سرود
عشق یعنی قطره و دریا شدن
عشق یعنی یک شقایق غرق خون
عشق یعنی زاهد اما بت پرست
عشق یعنی همچو من شیدا شدن
عشق یعنی همچو یوسف قعر چاه......
سالها رفت و هنوز
یک نفر نیست بپرسد از من
که تو از پنجره ی عشق چه ها می خواهی؟
صبح تا نیمه ی شب منتظری
همه جا می نگری
گاه با ماه سخن می گویی
گاه با رهگذران،خبر گمشده ای می جویی
راستی گمشده ات کیست؟
کجاست؟
صدفی در دریا است؟
نوری از روزنه فرداهاست
یا خدایی است که از روز ازل ناپیداست...؟
وقتی از چشم تو افتادم دل مستم شکست
عهد و پیمانی که روزی با دلت بستم شکست
ناگهان- دریا! تو را دیدم حواسم پرت شد
کوزه ام بی اختیار افتاد از دستم شکست
در دلم فریاد زد فرهاد و کوهستان شنید
هی صدا در کوه،هی "من عاشقت هستم" شکست
بعد ِ تو آیینه های شعر سنگم میزنند
دل به هر آیینه،هر آیینه ایی بستم شکست
عشق زانو زد غرور گام هایم خرد شد
قامتم وقتی به اندوه تو پیوستم شکست
وقتی از چشم تو افتادم نمیدانم چه شد
پیش رویت آنچه را یک عمر نشکستم شکست…
دلم برای یک نفر تنگ است…
نه میدانم نامش چیست…
و نه میدانم چه می کند…
حتی خبری از رنگ چشم هایش هم ندارم…
رنگ موهایش را نمی دانم…
لبخندش را هم…
فقط میدانم که باید باشد و نیست…
.
.
.
خوش به حال آنکه قلبش مال توست
حال و روزش هر نفس، احوال توست
خوش به حال آنکه چشمانش تویی
آرزوهایش همه آمال توست
آنکه دستش تا ابد در دست تو
کوچ او از غصه ها با بال توست
من خطاکارم خداوندا، ولی
دیدگانم تا ابد دنبال توست.....
از غم خبری نبود اگر عشق نبود
دل بود ولی چه سود اگر عشق نبود
بی رنگ تر از نقطه ی موهومی بود
این دایره کبود اگر عشق نبود......
تو را به جای همه زنانی که نشناختهام دوست میدارم
تو را به جای همه روزگارانی که نمیزیستهام دوست میدارم
برای خاطر عطر گسترده بیکران و برای خاطر عطر نان گرم
برای خاطر برفی که آب میشود، برای خاطر نخستین گل
برای خاطر جانوران پاکی که آدمی نمیرماندشان
تو را برای خاطر دوست داشتن دوست میدارم
تو را به جای همه زنانی که دوست نمیدارم دوست میدارم.....
آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا
بی وفا حالا که من افتادهام از پا چرا
نوشداروئی و بعد از مرگ سهراب آمدی
سنگدل این زودتر میخواستی حالا چرا
عمر ما را مهلت امروز و فردای تو نیست
من که یک امروز مهمان توام فردا چرا
نازنینا ما به ناز تو جوانی دادهایم
دیگر اکنون با جوانان ناز کن با ما چرا......
دستمال کاغذی به اشک گفت:
قطره قطرهات طلاست
یک کم از طلای خود حراج میکنی؟
عاشقم.. با من ازدواج میکنی؟
اشک گفت: ازدواج اشک و دستمال کاغذی!؟
تو چقدر سادهای خوش خیال کاغذی!
توی ازدواج ما، تو مچاله میشوی
چرک میشوی و تکهای زباله میشوی
پس برو و بیخیال باش
عاشقی کجاست؟ تو فقط دستمال باش!
دستمال کاغذی، دلش شکست
گوشهای کنار جعبهاش نشست
گریه کرد و گریه کرد و گریه کرد
در تن سفید و نازکش دوید خون درد
آخرش، دستمال کاغذی مچاله شد
مثل تکهای زباله شد
او ولی شبیه دیگران نشد
چرک و زشت مثل این و آن نشد
رفت اگرچه توی سطل آشغال
پاک بود و عاشق و زلال
او با تمام دستمالهای کاغذی فرق داشت
چون که در میان قلب خود دانههای اشک کاشت......
منتظر لحظه ای هستم که دستانت را بگیرم
در چشمانت خیره شوم
دوستت دارم را بر لبانم جاری کنم
منتظر لحظه ای هستم که در کنارت بنشینم
سر رو شونه هایت بگذارم….از عشق تو…..
از داشتن تو…اشک شوق ریزم
منتظر لحظه ی مقدس که تو را در اغوش بگیرم
بوسه ای از سر عشق به تو تقدیم کنم
وبا تمام وجود قلبم و عشقم را به تو هدیه کنم
اری من تورا دوست دارم
وعاشقانه تو را می ستایم
.
.
.......
صبح بلند شی و ببینی که دیگه دوسش نداری
خیلی سخته که نباشه هیچ جایی برای آشتی
بی وفا شه اون کسی که جونتو واسش گذاشتی
خیلی سخته تو زمستون غم بشینه روی برفا
می سوزونه گاهی قلب و زهر تلخ بعضی حرفا
خیلی سخته اون کسی که اومد و کردت دیوونه
هوساش وقتی تموم شد بگه پیشت نمی مونه
خیلی سخته اگر عمر جادوی شعرت تموم شه
نکنه چیزی که ریختی پای عشق اون حروم شه
خیلی سخته اون که می گفت واسه چشات می میره
.
.
.
.......
براي ان عاشق بي دل مي نويسم كه حرمت اشكهايم را ندانست
نمیخوام بگم که برگرد
نمیخوام منو ببینی
چون دیگه چیزی ندارم
که بخوای ازم بگیری
نه دیگه دوست ندارم
نه دیگه برام مهمی
نه برو واسه همیشه
تو دیگه واسم غریبی
کاش که من عاشق نبودم
عاشق یه عشق بیهوده نبودم
من دیگه حرفی ندارم
من بودم ، تو و یک عالمه حرف
و ترازویی که سهم تو را از شعرهایم نشان می داد !
کاش بودی و می فهمیدی وقت دلتنگی ، یک آه چقدر وزن دارد
.
.
.
عصاره ی تمام مهربانی ها را می گیرم
و از آن فرشته ای می سازم همچون “خودت”
.
.
.
تمام مزرعه کافر صدایش می زدند
گل آفتابگردان کوچکی که عاشق باران شده بود
.
.
.
گفتی یا من را انتخاب کن یا سازت را
من تورا انتخاب کردم!
و سالهاست دست در موهایت میبرم
و نمیدانی چه چنگی میزنم…!
.
.
.
من امشب دلم هوای آن کافه را کرده …!
که چایش از مهر تو … و قندش محبت تو باشد …
و تنها مشتری ان کافه من باشم …
.
.
.
شیشه ای مشکند… یک نفر می پرسد که چرا شیشه شکست؟
یک نفر می گوید: شاید رفع بلاست،
دیگری می گوید: شیشه را باد شکست؟
دل من سخت شکست. هیچ کس هیچ نگفت.
از خودم می پرسم: ارزش قلب من ازشیشه یک پنجره هم کمتر بود؟
.
.
.
باز دلم یاد شما می کند
یاد همان لطف و صفا می کند
این دل بی کینه همیشه تو را
بر سر سجاده دعا می کند
.
.
.
به بند دلت میاویز رخت خاطره ام را، گردبادهای فراموشی حرمت نمی شناسند…
.
.
.
تو را انگار یک جا دیده بودم
میان خواب و رویا دیده بودم
نگاهت همچو شبنم آشنا بود
گمانم بین گلها دیده بودم
.
.
.
تو دنیایی که جای آرزوهاست
کسی جز تو منو عاشق نمی خواست
بیا تا تکیه گاه من تو باشی
دلم مثل خودت تنهای تنهاست
.
.
.
همیشه با غمت من در ستیزم / به این خاطر همیشه اشک میریزم
روی هر برگ گلی این را نوشتم / تویی امید من تنها ، عزیزم
.
.
.
دیدی ای حافظ که کنعان دلم بی ماه شد
عاقبت با عشق و غم کوه امیدم آب شد
گفته بودی یوسف گم گشته باز آید ولی
یوسف من تا قیامت همنشین چاه شد . . .
.
.
.
جدا موندن از کسی که دوستش داری فرقی با مردن نداره
پس عمری که بی تو میگذرد مرگیست به نام زندگی
.
.
.
از فکر من بگذر خیالت تخت باشد
من می تواند بی تو هم خوشبخت باشد
این من که با هر ضربه ای از پا در آمد
تصمیم دارد بعد از این سرسخت باشد
تصمیم دارد با خودش ،با کم بسازد
تصمیم دارد هم بسوزد ، هم بسازد
.
.
.
هزار گل تقدیم به آیینه ی شکسته ای که هزار بار لبخند شما را تکرار می کند
من مانده ام
و انبوهی از اندوه
و تو بهانه ی چشمانم کمی آرام تر از دیدگانم جدا شو . . .
.
.
.
من از اعدام نمیترسم!
نه از “چوبش” نه از “دارش”
من از پایان بی دیدار میترسـم
.
.
.
من هم مثل همـه ی آدمـهــا /درد/ دارم …
حتـمـاً کـه نـبـایـد جـای ِ زخـم هـایـم را
بـه شمـا نـشان دهم؟؟؟
★ به قلبم نشستی نگفتم چرا★
★ دلم را شکستی نگفتم چرا★
★یکی خواب شبهایم را روبود ★
★چو دیدم تو هستی نگفتم چرا★
【〠】در رفاقت رسم ما جان دادن است @
هر قدم را صد قدم پس دادن است@
هر که برما تب کند جان می دهیم @
ناز اورا هرچه باشد میخریم【〠】
روزگاری اهل د نیا دلشان درد نداشت
هرکسی غصه ی این را که چه میکرد نداشت
چشمه ی سادگی از لطف خدا می جوشید
خودمانیم زمین این همه نامرد نداشت.☆
در ساحل زندگی قدم میزدم و دو ردپا دیدم
جای پای من وخدا
به سخت ترین لحظه ها که رسیدم
فقط یک جای پا دیدم
گفتم خدایا
مرا در سخت ترین لحظه ها رها کردی
ندا آمد
تورا در سخت ترین لحظه ها به آغوش کشیدم ؟؟؟؟